دگرگونی ترسها در جامعه ایران
دکتر علی میرزامحمدی(جامعه شناس)
روزنامه آفتاب یزد
بچه که بودیم درشبهای زمستانی، با داستانهای شگفت انگیز از جن و آل، حس لذت و ترس را باهم تجربه میکردیم. این حس جوری ما را فرا میگرفت که برای رفتن به دستشویی که در گوشه حیاط خانه قرار داشت حتما" یک نفر بزرگسال باید در حیاط حضور داشت. به ویژه با خشخش برگهای مانده از پاییز در لابهلای برفهای حیاط، این ترس بیشتر میشد. مادر بزرگم میگفت که شب هنگام، جنها اسب مرد کشاورزی را سوار میشدند و صبحها صاحبش اسب بیچاره را خیس عرق میدید؟!
خوب به خاطر دارم که دايي سومام، كتابچهاي از احاديث پيدا كرده بود كه به مجازات اخروی زناني كه از شوهرهاي خود نافرماني ميكنند تاکید میکرد و آنها را به عمد خطاب به مادر بزرگم روايت ميكرد تا پیرزن بیچاره را هراسان کند؟!
سالها از این ترسها سپری شده است. اما آیا پسر کوچک من نیز، ترسهایی از این جنس را تجربه میکند؟ او اکنون انیمیشنهایی چون «هتل ترانسیلوانیا» را تماشا میکند که زندگی انسانها و هیولاها یا آنچه در این انیمیشن «لولو» خوانده میشود در هم آمیخته است. آنها باهم ازدواج میکنند و فرزندان آنها خصلتی دوگانه از انسان و لولو دارند و دندانهای نیش آنها گاهی درازتر از حد معمول رشد میکند. پسرم در این فضای هیجانانگیز آمیخته به طنز، ترس از موجودات خیالی و یا موجودات ماورایی را به چالش میکشد. او به احتمال چیزهایی را که هم نسلیهای من از آنها میترسیدند مضحک می داند.
موضوع فراتر از اینهاست. نوع و شدت ترسها و معنای آنها از منظر جامعه شناختی در نسلهای کنونی جامعه ایران تغییر یافته است. علاقه دارم خارج از منظر روانشناختی و با رویکردی جامعهشناختی ترسهای را به دو دسته «ترسهای مبتنی بر واقعیتهای عینی» و «ترسهای مبتنی بر معنا» دسته بندی کنم. این دو دسته ترس، تاثیرات متفاوتی بر رفتار، کنش و جهتگیری زندگی بر جای می گذارند.
در نسل کنونی ترسهای مبتنی بر معنا رنگ باخته است و این نسل، از ترسهای مبتنی بر واقعیت های عینی بیشتر هراسان است. این فاصلهگیری و جدایی از «ترسهای مبتنی بر معنا»، ریشه در شکل گیری این باور دارد که تکنولوژی میتواند نور خود را بر همه تاریکیهایی که انسانها از آنها هراس دارند بتاباند. آنها فکر میکنند «مفاهیم مبتنی بر معنا» را نیز میتوانند همانند «مفاهیم تجربی و عینی»، در رویت آزمون قرار بدهند و راست و دروغ بودن آنها را اثبات کنند. این تحمیل چارچوب مفاهیم تجربی و عینی بر مفاهیم مبتنی بر معنا، به سردرگمی نسلی منتهی شده است که در «بحران تهدید معنا» گرفتار شده است. نسلی که ترسهایش از ترسهای پدر و مادر خویش متفاوت است.
وقتی ماهیت و جنس ترسهای یک نسل، متفاوت از نسلهای مسنتر باشد «نظام کنترل درونی یا نرمافزاری» آن جامعه نیز دچار دگرگونی میشود. پرسش این است که این «دگرگونی در معنای ترس» در نسل کنونی، از چه متغیرهایی تاثیر پذیرفته است؟
عامل دگرگونی ترسها در نسلهای کنونی ایران را میتوان به دو دسته ساختاری و انسانی دسته بندی نمود.
از عوامل ساختاری میتوان به توسعه رسانهها و پیشرفتهای تکنولوژیکی و ناپایداری در زندگی اجتماعی اشاره نمود. رسانهها موجب شده اند «تلقی ابهام زدایی از ناشناختهها» افزایش یابد. همین موضوع به این تصور منتهی شده است که مفاهیم مبتنی بر معنا را نیز می توان زیر نگاه دوربینهای مختلف شکار کرد. ناپایداری در زندگی اجتماعی نیز به تشدید ترسهای مبتنی بر واقعیت های عینی به ویژه ترس از آینده و عدم اعتماد به حاکمیت و دولتمردان و ترس از نابودی سرمایه منجر شود.
در کنار عوامل ساختاری نوع عملکرد افرادی نقش کلیدی دارد که کار آنها ترساندن بر پایه مفاهیم مبتنی بر معنا است و نتیجه و ثمره آن دوری جستن افراد از کارهایی است که نظام ارزشی جامعه آنها را «گناه» و نظام کنترلی آنها را «تخلف یاجرم» تلقی میکند. وقتی این افراد از چیزهایی که دیگران را از آنها می ترسانند ترسی نداشته باشند، به تدریج تاثیرگذاری خود را از دست میدهند.
از دیدگاه نویسنده، با تضعیف ترسهای مبتنی بر معنا، اثرات ترسهای واقعی و عینی در جامعه بیشتر خواهد شد. در این حال، «ترس از تنهایی» و «ترس از اعتماد به دیگران» به مهمترین هراسهای اجتماعی تبدیل خواهد شد. ترس از شکست در ازدواج و عدم اعتماد به شریک زندگی در «کاهش ازدواج» و «افزایش طلاق» نمود خواهد یافت. ترس از تنهایی به افزایش افسردگی و پناه بردن به سبک های زندگی تجملی، مصرف مواد مخدر و رفتارهای ناهنجار دامن خواهد زد.
برچسبها: دکتر علی میرزامحمدی, جامعه شناس, ترس, ایران
بگذارید پدرانه بنویسم!...
ما را در سایت بگذارید پدرانه بنویسم! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mirzamohammadi بازدید : 68 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1402 ساعت: 19:03